به قلبم بیا

به قلبم بیا

تمام دست و پاهایم درد می کند

جای زخم ها می سوزد

انگشتانم بی  حس شده اند

هیچ کس نیست فقط یک کلام بگوید  :" تقصیر تو نبود"

دعا کن بمیرم

 

نوشته شده در دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,ساعت 16:56 توسط sadaf| |

من با تو قهرم  ساسان ! این جمله را هیچ وقت باور نکن!

قهر مال بچه هاست! ادم بزرگ ها قهر می کنند که نازشون را بکشی !

 

 

نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت 20:49 توسط sadaf| |

 

 من سر دلم را شیره می مالم تو به او بگو که دوستش داری

برای من طنین صدایت کافی است

برای من همین که بدانم خوشبختی کافی است

نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت 17:19 توسط sadaf| |

غریبه ! اما آشنا

 

نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت 16:29 توسط sadaf| |

گاهی ادم ها دیر به هم می رسند

وقتی به هم می رسند که دیگر کار از کار گذشته! نه اصلا چرا تقصیرها را گردن روزگار بیندازیم ! شاید خودمان دیر رسیدیم !

تو ، ساسان ، شاید روزی ، جایی در خودت جا ماندی! شاید روزی که به قول قدیمی ها باید اورسی هایت  را می پوشیدی و عزم امدن می کردی ،

بند کفش های کسی را می بستی که خیال می کردی سمت تو می آید! خواب بودی ساسان! داشت می رفت!

اصلا شاید همه ی کاسه و کوزه ها را سر من بشکنی! هر چه هست مقصر همین بعد زمانی است که بین من و توست!

قصه ی من و تو قصه ی همین دیر رسیدن هاست ! قصه نرسیدن!

نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت 16:7 توسط sadaf| |


Power By: LoxBlog.Com